صفای اشک وفای غم

عاشقان دل

چرا گریه کنم وقتی باران ابهت اشکهایم را پاک کرد و سرخی گونه هایم را به حساب روزگار ریخت.

چرا گریه کنم وقتی او بغض عروسکی دارد و همیشه این منم که باید قطره قطره بمیرم.

چرا گریه کنم وقتی بر بلندی این ساده زیستن زیر پا له شده ام.

چرا گریه کنم وقتی باد بوی گریه دارد و برگ بوی مرگ.

چرا گریه کنم وقتی عاشق شدن را بلد نیستم تا به حرمت اندک سهمم از تو اشک بریزم.

چرا گریه کنم وقتی تبسم نگاهت زیبا تر است………

+نوشته شده در پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:سفر,سفرغریب صفای اشک وفای غم,عشق,بچه های ابی بیگلو , عاشقانه ترین سفر,جملات عاشقانه,ساعت22:13توسط سجاد همرنگ | |

......فریاد سفر غریب

سفری غریب داشتم توی چشمای قشنگت،سفری که بر نگشتم غرق شدم توی نگاهت، دل ساده ی ساده کوله بار سفرم بود،چشم تو مثل یه سایه همجا همسفرم بود،من همون لحظه اول آخر راهو میدیدم،تپش عشق و تو رگهام عاشقانه

می چشیدم

+نوشته شده در جمعه 20 بهمن 1391برچسب:سفر,سفرغریب صفای اشک وفای غم,عشق,بچه های ابی بیگلو , عاشقانه ترین سفر,جملات عاشقانه,ساعت19:52توسط سجاد همرنگ | |